خانواده و کودکان، فیلم و ویدئو، پزشکی و سلامت، دکوراسیون
کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 408

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 408

زهره کردن-بسیار ترساندن

دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

پله خوردن-دارای پله بودن

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

چیل-آدم بد بیار

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن
از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

پر گویی-روده درازی-پر چانگی

چپو شدن-غارت شدن

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

 

دایی اوغلی-پسر دایی

ختم شدن-پایان گرفتن

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

از چاله در آمدن و به چاه افتادن(از باران به ناودان پناه بردن)

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !
آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
خنگ-نادان-ابله-کودن
 

رج زدن-ردیف ایستادن-صف بستن-نوشتن مشق به ترتیب عمودی

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

خجالتی-کم رو-پرحیا

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

 
دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

 

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

پاچین-دامن زنانه

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

 

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

خال-نقطه ی سیاه-لکه
درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد
خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر
ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن
این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

جِر خوردن-پاره شدن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

افتاده(فروتن، متواضع)

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)

چروک-چین و شکن

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

چرک نویس-نوشته ی نخستین که ممکن است بازبینی و ویرایش شود

به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

ته آواز-صدای نسبتن خوب

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

خپله-چاق و کوتاه قد

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

 

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

جزغاله شدن-سخت سوختن-زغال شدن

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

از زبان افتادن(لال شدن)

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

 

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

ریزه میزه-ریزه پیزه

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

جلز و ولز-سوز و گداز

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

جود-یهودی-حهود

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

دل قرصی-اطمینان

 

باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

رفیق گرمابه و گلستان-دوست یکدل و صمیمی و وفادار-یار غار

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

خیار چنبر-نوعی خیار

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

آقایی فرمودن(لطف کردن، محبت کردن)

درز کردن-فاش شدن-آشکار شدن

از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است)

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

 

جا دار-وسیع-فراخ

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی

دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی

 

دست فرمان-مهارت در رانندگی

پرند-حرف بی هوده

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

 

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

حال کردن-لذت بردن
چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر

دست نماز-وضو

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن

 

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

پینه زده-وصله کرده

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

تاتوله هوا کردن-به حیرت دچار کردن-به سکوت واداشتن

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

 

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
حدمتکار-مستخدم

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

جمع و جور-منظم و مرتب

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

ختم شدن-پایان گرفتن

 

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

الفرار-گریز-بگریز !

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

با کله-دانا-چیز فهم-خردمند

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

چای نیک-قوری و کتری چای

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوش‌خراش

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

چوب زدن-با چوب تنبیه کردن

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر

 

دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است

دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

چرک-کثیف

پس نشستن-عقب نشینی کردن

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

زار-کوتاه شده ی زایر

زیر شلواری-زیر جامه

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

آمدیم (و) . . .(فرض کنیم که)

 

دامب و دومب-آوای ضرب و تنبک

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

خنگ-نادان-ابله-کودن

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

پشت رو-وارونه

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

 

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

چشم زخم-اثر بد از نگاه یا کلام-آسیب اندک
پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد
 

تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد

دست خدا به همراه-در پناه خدا

حقه زدن-فریب دادن

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

ادرار بزرگ-مدفوع

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد

بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

زَوال-مست مست-لول

راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

در بردن-بیرون بردن-گذراندن
خروار-کنایه از مقدار زیاد

چراغان کردن-جشن گرفتن

چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن
جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

برادر زاده-فرزند برادر

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

چقال-مهمل بقال

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

بابت-مورد-زمینه-موضوع

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

چشم زهره-ترس

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی
چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

خرده فرمایش داشتن-دستورهای بی جا دادن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی
چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن
چاقو دسته کردن-از سرما لرزیدن
داوطلب-خواستار-نامزد

اخت بودن(سازگار و هماهنگ بودن، مانوس بودن)

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

ته نشین شدن-رسوب کردن

چوب زدن-با چوب تنبیه کردن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

پول خرد-پول سکه ای

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی
آدم مقوایی-بی‌اراده-کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند
چیز فهم-عاقل و فهمیده
از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن

دست دادن-پیش آمدن

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

 

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

ددر رفتن-بیرون رفتن

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند
آلکلی-معتاد به الکل

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

به تور زدن- به تور انداختن

چرند گو-یاوه گو

جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن

درد دل-غم و اندوه درونی

بیل را پارو کردن-در کاری ناشیگری محض کردن

دندان عاریه-دندان مصنوعی

خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

 

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن
پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

روی خود کشیدن-رو کشیدن

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

پِندِر-لوازم فرسوده و ناچیز و کم بها

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

 
احدالناس-کسی-فردی
دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

 

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن

رُک زده-زل زده-خیره شده

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

پا به پا کردن-مردد بودن-درنگ کردن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

رکاب دادن-راهی جایی شدن

 

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن

به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون

بی دست و پا-بی عرضه-پخمه

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

چشم شور-آن که چشم زخم زند

زرت و زورت-زرت و پرت

راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است
دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

مطلب دیگر :   Tehran Travel Guide Overview

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

جَخت-متضاد صبر

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

آب بردار-دوپهلو-کنایه‌آمیز

آی زرشک-آی زکی

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

زبر-خشن-غیر لطیف

زنیکه-زنکه

دست چین-گزیده-منتخب

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

تِر زدن-خراب کردن کار

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن
آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه
آب به ‌زیر کسی آمدن-سراسیمه شدن
 

چین چینی-پر چین

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن
از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک
دنباله رو-پی رو-مقلد
از زبان افتادن(لال شدن)

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

 

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

بر انداز کردن-کسی یا چیزی را عمیقا

آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن)

تیر در کردن-تیراندازی کردن

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

 

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن
چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن

ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

خال مَخال-خال خال

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

زور-اجبار-الزام

تپلی-گرد و چاق

جا دکمه-سوراخی که دکمه ی لباس در آن جا می گیرد

ته کیسه دار-کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد

توپ در کردن-توپ انداختن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

پهن شدن آفتاب-روز شدن

توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن

 

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

 

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

چنگک شدن-چنگ شدن

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان
حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن
رودل-سنگینی معده

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

چای خانه-محلی که وسایل چای را در آن جا می گذارند-قهوه خانه

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن

حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن

باب-مرسوم-معمول

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد
پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

پاشنه بخواب-کفش راحتی

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

 
زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

 

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

بر و بیا-رفت و آمد- دم و دستگاه
آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

چوروک-چین و شکن

 

ژوکر-آدم همه فن حریف

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

 

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

چشمک-ایما و اشاره به چشم

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

ادا اصول-ادا اطوار

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

دست پخت-شیوه ی پختن-هنر پختن

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن
از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن
دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن
دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن
پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

چارخانه-شطرنجی

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن

 

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

 

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

آبِ خشک(آب بسته)

حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام

زود رنج-نازک دل-حساس

بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

 

بازو دادن-یاری دادن

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن
چروکیده-چین دار شده-ناصاف
خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان

آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوش‌خراش

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

درق دروق-درق درق

خودمانی-صمیمی-یکدل

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

پکاندن-ترکاندن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

خِر-حنجره-گلو

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

آبِ آب(آبکی، بی‌مایه، بیرنگ)

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

پف زدن-ورم کردن-بالا آمدن

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده
ریش شدن-ریش ریش شدن

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

پاک-به کلی-یکسره

زنده شدن-حق بازی دوباره پیدا کردن

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

زیر شلواری-زیر جامه

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن
دخیل-پناه برده-توسل جسته به
الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

خدا به دور-پناه بر خدا

راپرتچی-گزارش دهنده
به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

 

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)
اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)
حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

ریشو-دارای ریش بلند

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

بی ریخت-زشت-بد ترکیب

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

 

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد

جلا دادن-مفید بودن-شفا دادن-صیقل دادن

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن
از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان

فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی

 

اسکلت‌بندی(طرح‌ریزی، زیرسازی)

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

چاخان پاخان-دروغ

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

بند آوردن-متوقف کردن

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

اَنف کسی معیوب بودن(ابله بودن، خل بودن)

خوابگوشی-سیلی-کشیده

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

خود را خوردن-رنج بردن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

دل کسی آمدن-دل آمدن

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن
 

با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

خرناس-نگا. خُرخُر

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

پشمالو-دارای موهای بسیار

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

پیش رس-زود رس

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

اهل دود-سیگاری
پخته-با تجربه-دنیا دیده

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

 
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)
بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

دیالله-زود باش دیگه !
پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

 

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان
راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

از عزا در آوردن-به دوره‌ی عزاداری پایان دادن

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

بد زبان- بد دهن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

از خود در آوردن(دروغ‌پردازی کردن)

خرناس-نگا. خُرخُر

جفنگیات-سخنان یاوه

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

چانه-گلوله ی خمیر نان

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند

چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو

پابوس-زیارت

 

ترش ابرو-عبوس

بنده زاده-پسر من

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

دو جین-دوازده تا

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

داداشی-برادر در زبان کودکان

 

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

خارشک-مردم آزار-سادیست

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
تردستی-مهارت-شعبده بازی

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

حق شناس-سپاس گزار

تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام
اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

بیرون رفتن-به توالت رفتن

چشم زاغ-بی شرم

چل مرد-مرد کوتاه قد

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)

 

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

دست علی به همراه-علی یارت باد

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

 

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن
دندان-گاز

دله-ظرف حلبی

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

راسته چینی-چیدن ساده و آسان