
خودکارآمدی
در سالهای اخیر جهتگیری متخصصان و محققان عوامل رفتاری به سوی جهتگیری شناختی تغییر یافته، بطوریکه انواع تعیینکنندههای رفتار مانند استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی یا حالتهای هیجانی توأم با شناختها، نظام خود و خود ارزیابیها مورد تأکید قرار گرفتهاند.
در میان این دیدگاهها، دیدگاه شناختی- اجتماعی که تعیین کنندههای عمل را از لحاظ شناختی- فراشناختی و انگیزشی بررسی میکند توجه قابل ملاحظهای را به خود معطوف داشته است. در این دیدگاه تأثیرات دو عامل انگیزشی یعنی باورهای افراد در مورد توانایی خود، خودکارآمدی ادراک شده. جهتگیری هدف و یک عامل شناختی- فراشناختی یعنی راهبردهای یادگیری خودنظمدهنده مورد توجه خاص میباشند (بندورا،1993 ،به نقل از یوسفی، 1387، 32).
مهمترین فردی که در زمینه خودکارآمدی فعالیت نموده آلبرت بندورا ، روانشناس مشهور آمریکایی است. او خودکارآمدی را به عنوان قضاوتی از توانایی خود فرد برای اجرای یک الگوی رفتاری خاص تعریف کرده است که افراد میتوانند رفتارهایی را که برای ایجاد و پیامدهای مورد نظر لازم است به طور موفقیتآمیز انجام دهند.
خودکارآمدی در تعریف روانشناختی آن عبارت از انتظارات متصور یک فرد در موفقیت، در یک کار، یا رسیدن به یک نتیجه ارزشمند از طریق فعالیتهای فردی است. این فرایند ذهنی، شناسایی هدف، برآورد تلاش و تواناییهای لازم برای رسیدن به آن هدف و پیشبینی نتیجه را شامل میشود (استیپک و وایز ، 1998، به نقل از بختیاری، 1386، 52).
بندورا معتقد است که در میان ابعاد مختلف شناخت از خود، شاید هیچکدام از مفاهیم به اندازه خودکارآمدی مؤثر نیست و نقش مرکزی در فرایند انگیزشی و اکتسابات عملکردی فرد دارد و قضاوتهای خودکارآمدی تعیین میکند که فرد روی یک تکلیف چقدر تلاش کرده و پافشاری خواهد کرد (همان منبع). فرد دارای خودکار آمدی قوی تلاش زیادی روی تکلیف چالشانگیز برای کسب موفقیت انجام خواهد داد در حالی که افراد با خودکارآمدی ضعیف تلاششان قابل توجه نبوده و یا بعد از شروع هر عملی دست از تلاش خواهند کشید (سندی، هالند ، 1998، به نقل از همان منبع).
بنابراین شخص با خودکارآمدی قوی با انگیزه بالاتر و پافشاری بیشتر با موانع و مشکلات روبرو شده و کارآیی بیشتری از خود نشان خواهد داد. همچنین خودکارآمدی برای هر موفقیت و هر تکلیفی متفاوت میباشد. به عنوان مثال انتظارات خودکارآمدی یک فرد درباره تواناییهایش برای ترک سیگار، موفقیت او را در ترک سیگار پیش بینی میکند نه در مورد دیگری چون تداوم رژیم غذایی که فرد در پیش گرفته است. بندورا معتقد است که شناخت یکی از عوامل اساسی تعدیل رفتار محسوب میشود یعنی ادراکات فرد از تواناییهایش بر رفتار و اعمالی که انجام خواهد داد تأثیر میگذارد و بندورا از این ادراکات به عنوان خودکارآمدی نام میبرد. وی همچنین معتقد است خودکارآمدی با مهارتهایی که یک فرد دارد رابطه ندارد بلکه با قضاوتهایی که فرد میتواند با آن مهارتها نقش بخصوصی را به اجرا در بیاورد رابطه دارد. خودکارآمدی ضعیف در نهایت به تلاش کمتر و یادگیری ناکارآمدی منجر میشود. در عوض خودکارآمدی قوی باعث تقویت یادگیری شده و استقامت و مداومت مورد نیاز برای درگیری با وظایف و انجام امور را ایجاب خواهد کرد. بندورا معتقد است که خوداثر بخشی یکی از دو رکن سلامتی عزتنفس است؛ افراد با خود اثر بخشی بالا اعتقاد دارند که میتوانند هرکاری را برای رسیدن به هدفی انجام دهند به عبارت دیگر توانایی رسیدن به هر هدفی را دارا میباشند. همچنین معتقد است افراد درمانده در حل مشکلات آنهایی هستند که به تواناییهایشان اطمینان نداشته و تلاششان کمتر بوده و یا کاملاً دست از تلاش برداشتهاند. در مقابل افرادی که از حس خودکارآمدی بالاتری برخودار هستند تلاششان را تا غلبه بر موانع افزایش میدهند (پاجارس ، 1996،به نقل از همان منبع، 53)
به عنوان مثال در تحقیقی پژوهشگران متوجه شدند آزمودنیهایی که در جواب دادن به سؤالات از الفاظ«من قادر هستم»، «من میتوانم» استفاده میکردند در مقابل افرادی که از عبارت «من امیدوارم»، یا «من باید بتوانم» استفاده میکردند، از خودکارآمدی بالاتری برخودار بودند و باور آنها در اعتماد به تواناییهایشان برای رسیدن به اهداف خودشان بیشتر بوده در مقابل افراد گروه دوم انتظارات پایینتری داشته و اعتماد کمتری به تواناییهایشان برای رسیدن به اهدافشان از خود نشان دادند.
باورهای خودکار آمدی همچنین بر الگوهای فکری و تعاملات هیجانی افراد اثر میگذارد. افراد با خودکارآمدی پایین احتمالاً این باور را دارند که مسائل مشکلتر از آن چه واقعاً به نظر میرسند میباشند. که این باور، اضطراب و افسردگی را تقویت کرده و یک دید محدودی برای حل بهتر یک مسأله میدهد، از طرف دیگر خودکارآمدی از جمله قویترین عوامل پیشبینیکننده رفتار افراد محسوب میشود
افرادی که از خودکارآمدی بالاتری برخوردارند معتقدند که میتوانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه میشوند برخورد کنند، از آن جایی که در غلبه بر مشکلاتشان انتظار موفقیت دارند در انجام تکالیف استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی عمل میکنند. این افراد از اشخاصی که خودکارآمدی کمی دارند به تواناییهای خود اطمینان بیشتری داشته وتردید کمتری نسبت به خود دارند.آنها مشکلات را چالش میبینند نه تهدید وفعالانه موفقیتهای جدید را جستجو میکنند(بختیاری، 1386 ،54).