
چگونگی شکل و نوع این قلابها مشخصکنندهی طبقهی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمهای به نام «چاقچور» تشکیل میداد. در اواخر دورهی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه میشد.
در دوره قاجار، زنان در بیرون از خانه، چادری به رنگ سیاه یا بنفش به سر کرده و صورت را با روبند میپوشاندند. چارقد (سرپوشِ زنان)، چاقچور و نقاب نیز یکی دیگر از اجزای لباسِ بیرونیِ زنانِ عهدِ ناصرالدین شاه است.
بندچهارم:دوره معاصر
در میان رخدادهای تاریخ معاصر ایران،کشف حجاب به عنوان یک جریان اجتماعی،موضوعی است که ریشه های آن را باید فراتر ازمرزهای عقیدتی و جغرافیایی جستجو کرد.در حقیقت کشف حجاب به عنوان یک گرایش تجددطلبانه ارمغانی است از دنیای غرب به دنیای شرق دراین جریان،ارزشهای مذهبی وسنتی ،تاحدود زیادی دگرگون شده وشکل غربی به خود می گیرد وآنچه مقدس شمرده شده بود مورد بی توجهی واقع می شود.
حال قبل از ادامه بحث،مفهوم تجددطلبی وبه طور اختصار نحوه شکل گیری تجددطلبی وتاثیر آنرا بر فرهنگ حجاب وپوشش درایران را مورد بررسی قرارمی دهیم.
تجددطلبی وترقی به مفهوم تاریخی ،پدیده عظیم وسازنده تمدن جدید غربی است.تجددطلبی از دیدگاه دانش سیاسی وجامعه شناسی،به مفهوم تغییر وتحول وتکامل هیئت جامعه است تحول در معنای غربی که عام وهمه جانبه است وشامل سیاست،اخلاق،اقتصاد،عقاید وکرداراجتماعی وارزشهای آدمی است که ازطبیعت مادی ناشی می شود.
آشنایی اندیشه گران و تجدد طلبان ایرانی با مظاهر تمدن غرب ،این فکر را در آنان بوجود آورد که زنان نیز می توانند درجامعه نقشهای اجتماعی وسیاسی به عهده گیرند,انان تصور می کردند برای ایجاد این نقش ،پذیرفتن روابط حاکم بر اجتماع غرب،علاوه برتقلید در زمینه علوم تکنولوژی ضروری به نظر میرسد چراکه از دیدبسیاری از این تجددگرایان غربی ها به همان نسبت که در صنایع وتکنولوژی پیشرفت کرده اند،به همان میزان درروابط اجتماعی پیشرفت داشته اند.
یکی از جریانهای اجتماعی که دربرخوردبا فرهنگ وآداب ورسوم غربی سخت مورد توجه تجددگرایان قرارگرفت اتحادشکل البسه مردان وکشف حجاب زنان بود. به طوری که عده زیادی ازاین نوگرایان ضمن رعایت آن،جامعه رانیز بدین جهت فراخواندند وهمین دسته اخیر بودند که بذر ترویج فرهنگ و آداب ورسوم غربی را در ایران پاشیدند.که بررسی افکار آنان این مدعا را ثابت می کند.
تا قبل از 17 دی 1314 ـ طرحِ کشفِ حجاب توسط رضا شاه ـ تمام زنانِ ایرانی، چادری سیاه به سر داشتند که پوششی بلند از ابریشم یا نخ بود. بخشی از آن را چون پیشبندی به دور کمر میبستند و علاوه بر چادر، زنان مقیّد از روبند نیز استفاده میکنند.
از 17 دی به بعد، استفاده از چارقد و چادر ممنوع شد و جایش را به مانتوهای بلند و شالگردن و یک کلاهِ دورهدار داد.
ارتجاع و شیوعِ فرهنگِ اروپایی، بعد از صفویه (در دوره قاجار و پهلوی) و ترویج فمینیسم غربی از طریق تأسیس مدارسِ غربی، اقلیّتهای مذهبیِ کاتولیک، ترویج فرهنگِ برهنگی و فمینیستی NGO ها و مجامع زنانه در زمان رضاخان در تهران، اصفهان و آذربایجان و کادرسازی و نفوذ در تعلیم و تربیّتِ نسلِ جدید…، همه و همه، تحمیل برهنگی در کادوپیچِ پیشرفت و مقاومت زن ایرانی و مسلمان در برابر این هَجمه را نشان میدهد.
گفتاردوم:تاثیر انقلاب اسلامی وعواملپیدایش بیحجابیوبدحجابی درایران امروز
فقدان راهبردی مشخص و مدون در حوزه برخورد با مسایل فرهنگی وعدم آشنایی با عوامل کلان تأثیرگذار نتوانسته مارا در کنترل بعضی تأثیرات اجتماعی یاری رساند. ازجمله مسأله ی اجتماعی جامعه “بدحجابی” است:
این کاستی مهم وکلیدی که از اوان انقلاب تاکنون باعث پیدایی و تکوین بسیاری از ناهنجاری ها در کشورگردیده است، مردم ومسئولان را درطراحی وتدوین و اجرای تقنینی، قضایی و اجرایی مبتنی بر راهبرد کلان فرهنگی – اجتماعی کشور دچارسردرگمی، دوباره کاری و اقدامات موازی وبعضاً متضادکرده است.
همان طور که قبلااشاره گردیددرشکل پوشش زنان اعم ازحجاب یاویژگی های دیگرپوشش موارد بسیاری همچون عوامل جغرافیائی، اقلیمی، فرهنگ، آداب و رسوم، برهه تاریخی و زمانی، موقعیت اجتماعی وجایگاه طبقاتی افراد، شرایط اقتصادی، شرایط سنی وجنسی افراد، سیاست و تکنولوژی می تواند تاثیر گذار بوده وهریک نقش خاصی راایفاء نماید اما ما اینجا باتوجه به شرایط کنونی جامعه خویش در یک تقسیم بندیکلی این عوامل روانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تقسیمکرده واکنون به شرح مواردهریک می پردازیم.
بند اول: عوامل روانی
عوامل روانی، به زمینههای زیستی و خواستههای طبیعی فرد گفته میشود که معمولا میان افراد مشترک است. از جمله میتوان از میل به خودنمایی، تبرج، تزیین، تجمل، تمایل شدید به برانگیختن احساسات مثبت دیگران، کسب آرامش و امنیت در پرتو تحسین و تمجید دیگران، لذتجویی، میل به تظاهرات جنسی و جلب جنس مخالف، نیاز به ابراز وجود و متمایز نشان دادن خود و… نام برد. بدیهی است این سنخ تمایلها همچون دیگر تمایلهای طبیعی، در پرتو فرهنگ و نظام ارزشی جامعه، شکل و جهت مییابند و در مجاری و قالبهای خاصی جلوهگر میشوند. به عبارت دیگر، این تمایلها در پرتو ترکیب طبیعت و فرهنگ، سامان خواهد یافت .
استاد مرتضی مطهری در توضیح اینگونه تمایلات مینویسد :
…زن همیشه میخواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوهگریها، دلبریها، و خودنماییهای زن همه برای جلب نظر مرد است. زن آن قدر که میخواهد مرد را عاشق دل خسته خویش کند، طالب وصال و لذت جنسی نیست…
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوندبرای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
زن، مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است… تمایل مرد به نگاه کردن و چشمچرانی است، نه به خودنمایی و برعکس، تمایل زن بیشتر به خودنمایی است، نه به چشمچرانی…و به هین جهت، تبرج از مختصات زنان است.”
بنددوم:عوامل فرهنگی
تبیین «بیحجابی» هنگامی فرهنگی خواهد بود که «علل» یا فرآیند این پدیده همگی از سنخ فرهنگ باشند. امور فرهنگی هر چند ذهنیاند، شخصی و فردی نیستند و نقشآفرینی نمادین آنها که لازمه ارتباط و تعامل میان افراد است، بر اجتماعی بودنشان دلالت دارد.
الف) جامعهپذیری ضعیف یا ناهمگون
اساس جامعهپذیری بر این واقعیت است که انسان به صورت کانونی از استعدادها و سرمایههای وجودی بالقوه به دنیای اجتماعی پا میگذارد و از راه تعامل مستمر با محیط و درونریزی مجموعهای از باورها، نگرشها، ارزشها، خواستهها، آرمانها، هدفها، رسوم، قواعد و هنجارها از طریق کارگزاران ویژه همچون خانواده، گروههای دوستی، محیطهای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی، محیطهای کاری، مطبوعات، کانونهای مذهبی و مانند آن، به تدریج به انسانی باالفعل تبدیل میشوند. این فرآیند تعطیلناپذیر، از اولین مراحل زندگی آغاز میشود و تاپایان عمر ادامه خواهد داشت. جامعهپذیری، دو فرآیند مکمل یعنی انتقال میراث فرهنگی اجتماعی و رشد و تکامل شخصیت فردی را در بر میگیرد. جامعهشناسان، بسیاری از انحرافات اجتماعی را به کاستیها و ضعف این فرآیند مهم شخصیتساز مستند میدانند. بدون شک، بدحجابی دختران و زنان در سن بالا نیز در نارساییهای این فرآیند و القاهای محیط خانواده، دوستان، محیطهای آموزشی، رسانه جمعی و محیط عمومی ریشه دارد.
رسوبات فرهنگی به جا مانده از اعمال سیاست دستوری ناسنجیده گذشته همچون قضیه کشف حجاب و سیاستهای رژیم طاغوت برای گسترش و نهادینه کردن آن در ذهنیت فرهنگی و اصرار برخی علاقهمندان به پاسداشت و استمرار آن از طریق پیوستهایی میان نسلی نیز در این زمینه نقش داشته است.اجرای این سیاست تخریبی در یک دوره چهل ساله آن هم با انگیزههای کینهتوزانه، موقعیت حجاب را به شدت تضعیف کرده است.
ب) القاهای فرهنگی بیگانگان
“ترسیم تصویر یک مسلمان محجبه، یکی از رایجترین شیوههای رسانههای غربی برای مشکل دار معرفی کردن اسلام است…با نگاهی اجمالی به سخنان غربیها در مورد حجاب میتوان دریافت که آنها معتقدند حجاب، نشانه ظلم اسلام به زنان است… با نگاهی گذرا به نوشتههای غربیها میبینیم که آنها برای توصیف حجاب زنان مسلمان از واژههای چون “کفن”، “لباس مزور” و “حجب و حیای سیاه” استفاده میکنند. به طورکلی،واکنشهای غرب نسبت به حجاب دریکی ازدودسته زیرقرارمیگیرد؛دسته اول، تفسیری کینهدوزانه از حجاب ،که آنرا نشانه آشکار ظلم اسلام به زنان میداندو دسته دوم، دیدگاهی خیالپردازانه است که حجاب را جزئی ازسنن بیگانه شرقی میداندکه خواهان فروکش کردن لذت جنسی است.”
ج) کمرنگی تعلق به فرهنگ خودی و توجه بیشتر به دیگر فرهنگها
تغییر لباس همواره پیآمد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند، نمیتواند با لباس خود وداع کند و تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد، لباس آنان را به تن نمیکند. درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که«من تشبه بقوم فهو منهم؛ هر که خود را به گروهی شبیه سارد، هم از آن گروه است» لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده و با آن اعلام میکند از کدام فرهنگ تبعیت میکند، همچنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز میکند. هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزشها و بینشها، معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تن به در نخواهد کرد.”
د) ضعف اعتقاد یا باور نداشتن به اعتبار معیارهای متعارف
تردیدی نیست که افراد در مورد اعتقاد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین و مقررات معمول، موقعیت متفاوتی دارند. به طور طبیعی، درجه التزام و همنوایی را میزان اعتقاد فرد تعیین میکند. کسی که به هر دلیل به یک نظام هنجاری اعتقاد نداشته باشد، در هم نوایی و پیروی از آن نیز تعهدی احساس نخواهد کرد.
بند سوم:عوامل اجتماعی
عوامل اجتماعی بیشتر ناظر بر عملکرد محیط عمومی نهادها، سازمانها، گروهها و تعاملهای اجتماعی است. بیشک، وجود کاستیها، آشفتهکاریها و مشکلات خاص در روند فعالیت نهادهای اجتماعی، در پیدایش بخشی از بیحجابی موجود موثر بوده است. برخی از زیرمجموعههای این عامل عبارتند از:
الف) نپذیرفتن وضعیت موجود
هنگامی که فرد به هر دلیل از در ناسازگاری با گفتمان غالب بر جامعه خویش برآمده باشد، براحتی به نقض قواعد و معیارهای پذیرفته شده دست میزند.
ب) ضعف کنترل اجتماعی
کنترل اجتماعی بعنوان نظام مکلمل جامعهپذیری و تربیت اجتماعی، مجموعه ساز و کارهایی است که جامعه برای پاس داری از ارزشها و معیارهای پذیرفته شده و واداشتن اعضا به سازگاری، اعمال میکند. بخشی از این ساز و کار به صورت رسمی با وضع و اجرای قوانین به وسیله کارگزاران مسئول، تنبیه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معیارهای مقرر و با نظارت ضابطهمند بر اوضاع فرهنگی و اجتماعی و بخشی به صورت غیررسمی (شامل تذکر، توصیه، تمسخر، طرد، تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعی و مانند آن) اعمال میشود.
در هرجامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفی وجود دارند که میخواهند سرپیچی کنند. ضعف جامعه در این مورد میتواند افراد متمایل به انحراف را جسور سازد و به وادی انحراف بکشاند. بیشک، بخشی ازرفتار انحرافی بدحجابی وبیحجابی درجامعه ما درکاستیهای موجود در سازوکارهای نظارتی ریشه دارد.
پ) تنوع گروه های مرجع
گروه مرجع به گروهی گفته میشود که افراد در مقام مقایسه به آنها ارجاع میدهند، از آنها الگو میگیرند، آرزوهای خویش را در آنها تحقق یافته میبینند و مایلند برنامه زندگی خود را متناسب با تصویری که از ایشان دارند، تنظیم کنند. تنوع گروههای مرجع در عصر و زمان ما با توجه به نقش الگویی آنان، از جمله زمینههای پراکندگی و تنوع ارزشها و هنجارهای فرهنگی و لجامگسیختگیهای رفتاری شده است. درباره اثرپذیری تودهها از هنرپیشههای تلویزیونی در مقوله حجاب گفته شده است:
“…اگر یک هنرپیشه بدقیافه و “دافعه برانگیز” چادر سرش کند و یک هنرپیشه زیبا و مقبول جوانان، بیحجاب یا کم حجاب باشد، هر دو در جهت تغییر و تضعیف سمبلهای مذهبی در جامعه کار میکنند. هنرپیشه بدقیافه با “حجاب” تداعی و متقارن میشود و به حجاب بار ارزشی منفی میدهد. هنرپیشه زیبا و مقبول به “کمحجابی” بار ارزشی مثبت میبخشد و در بینندگان این نوع پوشش را یک پوشش “خوب” و “مجاز” یا “مشروع” جلوه میدهد و از آن طریق در پی “همانندی” و “تقلید” بینندگان از هنرپیشهها، این نوع پوشش در جامعه رواج مییابد.”
ت) دگرگونیهای فرهنگی
نفوذ فرهنگ سرمایهداری، بافت و ساختار سنتی جامعه ایران را به شدت متزلزل ساخته و در فضایی برزخی میان سنت و مدرنیسم در مداری پاندولی رها کرده است. ملموسترین نمود این آشفتگی فرهنگی را در تظاهر رفتاری جوانان میتوان دید. برخی از این دگرگونگیهای فرهنگی عبارتند از: چیرگی فردگرایی و تقدم تمایلات فردی بر مصالح جمعی، میل به اباحیگری و تساهل و تسامح، تکثرگرایی، لذتجویی، تنوعخواهی، مدگرایی، تجربه حضور در محیطهای مختلط، افزایش تحریکات جنسی، احساس نیاز شدید به برقراری روابط جنسی تحت تاثیر افزایش تحریکات و التهابهای ناشی از رقیق شدن فاصلههای جنسیتی، فاصله افتادن میان بلوغ طبیعی و بلوغ اجتماعی، محدود شدن امکان ازدواج در شرایط سنی مناسب، تحریک هیجانها با وجود محدودیت در مسیر ارضای درست آنها، آنومیک شدن فضای هنجاری به دلیل گسترش جریانهای فرهنگی و تجربه زیستن در فضاهای میان فرهنگی. ابتذال در پوشش و آرایش از جمله نمودهایی است که تحت تاثیر این زمینهها و شرایط و دیگر عوامل محیطی بویژه در میان اقشاری که اثرپذیری بیشتری دارند، جلوهگر شده است.
ث) اثرپذیری از شبکههای ارتباطی
شبکههای ارتباطی و گروههایی که فرد درگیر تعامل پیوسته و مستقیم با آنهاست، نقش بسیاری در الگودهی و تثبیت هنجارها ایفا میکند. از برخی پژوهشها چنین بر میآید که همبستگی بالایی میان نوع پوشش مادر و دوستان فرد با پوشش خود فرد وجود دارد. 7/90% دختران مادرانی که دارای پوشش روسری، مانتو و شلوار بودند، چنین پوششی داشتند، و 7/50% فرزندان مادران چادری نیز پوششی مشابه داشتند. همچنین حدود 70% از دخترانی که صمیمیترین دوستانشان دارای چادر بودند، چنین پوششی را برگزیده بودند و 73% از دخترانی که نزدیکترین دوستانشان دارای روسری و مانتو و شلوار بودند، خود همین گونه بودند. متغیر دیگر، میزان مذهبی بودن والدین است که بر شکلگیری نگرش منفی یا مثبت فرزندان نسبت به حجاب کاملا اثر دارد. بر اساسی برخی پژوهشها هر قدر والدین مذهبیتر باشند، نگرش دختران آنها به حجاب اسلامی مثبتتر است. از سوی دیگر، هر قدر میزان رعایت حجاب در خانواده بیشتر باشد، وضع حجاب فرزند نیز بسوی الگوی مطلوب میل میکند.
ج)تقلیل ازدواج
براساس تجارب به دست آمده بشری و نیز آیات و روایات اسلامی از ازدواج و پیوند زناشویی به عنوان یکی ازعمدهترین عوامل باز دارندهی ایجاد وگسترش فسادوفحشا وناهنجاریهای اجتماعی وفرهنگی نام برده شده و عزوبت مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته و بستر ساز گناه و معصیت تلقی شده است.
تأخیر و تقلیل ازدواج زمینه های پاسخگویی به نیازها و مطالعات عاطفی، غریزی و جنسی نسل جوان را از بین برده و آسیب ها و انحرافات گوناگونی را در زندگی فردی و اجتماعی آنان به وجود می آورد. جوامع مدرن شهری به دلایل عدیده اغلب در چرخه باطل تقلیل ازدواج و گسترش فساد و روابط نامشروع و خودآرایی و بی حجابی فرو غلتیده و سرمایه های کلان و امکانات فراوانی را به منظور کاهش آثار و عوارض ناگوار آن اختصاص می دهند.
فرآیند فوق اگر چه به طور محدود تر به دلایل ذیل در کلان شهرهای کشور ما نیز ملاحظه می شود که می بایست