تعریفگرایان کسانی که احکام اخلاقی را بیانهای تغییر شکل یافته در بارهی واقعیتهای مابعدالطبیعی یا کلامی میدانند اخلاقگرایان مابعدالطبیعی نامیده میشوند. ایشان بر این باورند که برای توجیه احکام و مفاهیم اخلاقی میتوان از همان روشی که در توجیه قضایای مابعدالطبیعی به کار میرود، استفاده کرد.۱۴۱
نظریههای مابعدالطبیعی در تحلیل و تعریف مفاهیم اخلاقی از مفاهیم فلسفی، کلامی یا الهیاتی بهره میگیرند. برای نمونه، در نظریهی مشهور “امر الهی”۱۴۲ که یکی از دیدگاههای مابعدالطبیعی اخلاقی به شمار میرود، مفاد مفاهیم اخلاقی امر و نهی الهی است. در این معنا “باید” به معنای “متعلق امر خدا” است و بر این اساس، معنای گزارهی “باید به عدالت رفتار کرد” این است که “عدالتورزی متعلق امر خدا است”.۱۴۳
۲ـ۳ـ۲ـ ناتعریفگرایی، شهودگرایی
با وجود اختلافاتی که شهودگرایان دارند، در این امر اتفاق نظر دارند که اخلاق خودآیین۱۴۴ است، زیرا حداقل میباید یک اصطلاح اخلاقی اولیه که ابزاری برای یک کیفیت، نسبت یا مفهوم ناطبیعی است، وجود داشته باشد. این اصطلاح اخلاقی اولیه، تعریفناپذیر۱۴۵ است و واقعیتی که این اصطلاح برای آن وضع شده است، واقعیتی عینی است که باید بیواسطه شناخته شود. چنین واقعیتی به واسطهی برهان اثبات نشده و نیز وجودش از طریق مشاهدهی تجربی تأیید یا رد نمیشود. شناخت بنیادین از خوب یا بد به این طریق حاصل میشود که یا بیواسطه از آن آگاهیم یا نیستیم. مور “خوب” را اصطلاح اخلاقی اولیهی خود تلقی کرده است و دیگران “درست”، “باید” یا “مناسب” را چنین اصطلاحی دانستهاند. حتی برخی دیگر دو اصطلاح اولیه “درست” و “خوب” را پذیرفتهاند. در هر صورت باید یک اصطلاح از این دست وجود داشته باشد که وضع شده و باید آن را به صورت شهودی درک کرد. گونههای مختلفی از شهودگرایی وجود دارد. بر طبق یک گونه از آن ما خوبی ذاتی افعال را شهود میکنیم و بر طبق گونهای دیگر، چیزی که ما شهود میکنیم خصیصهی الزامآور یک فعل است. برخی از شهودگرایان بر این باورند که ما از درستی، خوب یا الزام افعال یا مواقف خاص بیواسطه آگاهیم. برخی دیگر تأکید دارند که ما فقط از بداهت مبادی کلی و کاملاً انتزاعی رفتار، بیواسطه آگاهیم. اما همهی آنها در این امر اتفاق نظر دارند که چنین حقایقی ضروری و همترکیبیاند و وقتی میگوییم حقیقت آنها را شهود میکنیم، معنایش این است که نوعی آگاهی معرفتبخش، غیرحسی و بیواسطه از حقیقت ضروری مدعیات اخلاقی معین داریم.۱۴۶ نظرات ناطبیعتگرایانه بر این امر تأکید میورزند که معنای اصطلاحات اخلاقی از واقعیتهای مشاهده پذیر که احکام اخلاقی بر آنها مبتنی است، فراتر میرود و این مؤلفهی اضافی معنا را خارج از طبیعت قرار میدهند. این مؤلفه را افلاطون در صور انتزاعی، مسیحیت در ارادهی خدا، شهودگرایان در تشخیص بیواسطهی کیفیت درستی و نظریهپردازان حس اخلاقی در احساس تصویب جای دادهاند.۱۴۷
۲ـ۳ـ۳ـ ناشناختگرایی، توصیفناگرایی
عنوان ناشناختگرایی از جهتی برای این گروه نامناسب است، زیرا تنها شمار معدودی از آنها بر این باورند که هیچ شناختی از خوب و بد وجود ندارد. ناشناختگرایان انکار میکنند که گفتههای اخلاقی تنها و گاهی حتی در اصل، گفتههایی باشند که خصیصهای را به چیزی نسبت دهند و گاهی نیز انکار میکنند که گفتههای اخلاقی تنها یا در اصل برای خصایص از هر نوع وضع شدهاند.۱۴۸ از منظر ایشان، احکام اخلاقی، اظهارات یا گزارههایی نیستند که اوصافی را به افعال، اشخاص یا اشیا نسبت دهند یا از آنها سلب کنند و آنها دارای منطق، معنا یا استعمال کاملاً متمایزی هستند.۱۴۹
ناشناختگرایان اختلافات بسیاری در میان خود دارند. برخی، گفتههای اخلاقی را الگو گرفته از اوامر میدانند. برخی دیگر آنها را الگو گرفته از انتخاب اصول، تصمیمات یا اعلام نیت تلقی میکنند. برخی دیگر نیز بر این باورند چیزی که یک گفته را به عنوان گفتهای اخلاقی یا هنجاری متمایز میکند، این است که آن گفته بیانگر مواقف گوینده است و مستعد آن است تا مواقف مشابهی را در شنونده برانگیخته یا فراخوانی کند. در این دیدگاه، مدعیات اخلاقی بنیادین نه موضوع شناخت بلکه موضوع بیان نگرش، انتخاب اصل یا اعلان نیت است و عنوان ناشناختگرا نیز از همین جهت به آنها داده شده است. مفاد زبان اخلاقی تنها توصیف واقعیات امور نیست، بلکه توصیهی انجام کاری است یا ارزشیابی چیزی است که هست، بوده است یا ممکن است باشد.۱۵۰
۲ـ۳ـ۴ـ تعریف قبح اخلاقی فیلم
نظریات فرااخلاقی در باب معنای قبح اخلاقی که در قالب دستهبندی پیشین نیز جای میگیرند، گسترهی زیادی دارند۱۵۱ و با توجه به هر دیدگاه میتوان قبح اخلاقی فیلم را به صورتی تعریف کرد، اما آیا با در نظر گرفتن پرسش اصلی این پژوهش، اتخاذ یک رویکرد در معنای قبح اخلاقی و انتخاب یک دیدگاه ضروری است؟ از آنجایی که در این نوشتار به دنبال بررسی نسبت قبح اخلاقی با ارزش زیباشناختی فیلم هستیم، بحث اصلی باید در زمینهی بررسی این نسبت از منظر اخلاقگرایان میانهرو باشد و در اثبات وجود نسبت میان قبح اخلاقی و ارزش زیباشناختی یا رد وجود این نسبت، نیازی به اتخاذ مبنا در معنای قبح اخلاقی فیلم نداریم، زیرا اثبات وجود نسبت میان این دو ارزش و چگونگی آن از منظر اخلاقگرایی میانهرو برای پاسخ
به پرسش اصلی کفایت میکند. از این رو در این نوشتار، همانطوری که گات اشاره میکند، به سراغ یک تعریف کلی میرویم که میتواند هر یک از نظریات در باب تعریف قبح اخلاقی را در خود جای دهد؛ بدین معنا که ابتدا یک رویکرد و نظریه در فلسفهی اخلاق اتخاذ میشود و به عنوان پیشفرض در این معادله قرار میگیرد. بر همین اساس میتوان در تعریف قبح اخلاقی فیلم اینگونه بیان کرد که اثر هنری و از جمله یک فیلم سینمایی، تنها در صورتی از نظر اخلاقی قبح دارد که تبیینکنندهی نگرشهایی باشد که از منظر اخلاقی ناموجه و نادرست باشد.۱۵۲ طبق این تعریف میتوان حاصل هر یک از نظریات در باب تعریف قبح اخلاقی را به جای “از منظر اخلاقی ناموجه و نادرست باشد” قرار داد و هر فیلمی که تبیینکنندهی نگرش لحاظ شده بود را دارای قبح اخلاقی دانست و اگر فیلمی چنین امری در خود نداشت، فاقد قبح اخلاقی معرفی کرد؛ پس در اینجا صرفاً میتوان به همان ملاک کلی اکتفا کرد و پژوهش را پیش برد. البته این امر بدین معنا نیست که اگر صرفاً یک اثر به شکلی قبح اخلاقی را مطرح کند، دارای قبح اخلاقی به شمار آید. برای نمونه، با فرض اینکه نژادپرستی از منظر اخلاقی قبیح باشد، هر اثری که به شکلی نژادپرستی را مطرح کند، از منظر اخلاقی دارای قبح اخلاقی به شمار نمیآید. صرف تصویرگری یک قبح اخلاقی یا به چالش کشیدن یک باور اخلاقی، نمیتوان فیلم را از منظر اخلاقی معیوب دانست، زیرا ممکن است اثر با تصویرگری یک باور نادرست اخلاقی یا قبح اخلاقی در پی نقد آن باشد و همچنین چالش کشیدن باور اخلاقی فی نفسه عملی قبیح از منظر اخلاقی نیست، وگرنه فیلسوفان اخلاق از این منظر باید مورد مذمت باشند.۱۵۳ بلکه زمانی میتوان فیلم را دارای قبح اخلاقی دانست که:
۱ـ اثر بیانگر این باشد که امری غیراخلاقی، اخلاقی و پذیرفته شده است. برای نمونه، یک فیلم نژادپرستی را امری اخلاقی یا پذیرفته شده از منظر اخلاقی نشان دهد و از مخاطب بطلبد یا به او توصیه کند که او نیز نژادپرستی را اخلاقی و پذیرفته شده تلقی کند.
۲ـ بیانگر این باشد که امری اخلاقی، غیراخلاقی است. برای نمونه، فیلمی بیانگر این امر باشد که راستگویی، امری غیراخلاقی و از منظر اخلاقی ناپسند و ناشایسته است و از مخاطب بطلبد یا به او توصیه کند که او نیز راستگویی را امری غیراخلاقی تلقی کند.۱۵۴ چگونگی این طلبیدن یا توصیه پاسخ غیراخلاقی در بخشهای بعدی در خلال دیدگاه میانهرو به تفصیل مطرح خواهد شد.
تا به اینجا بیان شد که برای بررسی نسبت ارزش اخلاقی و ارزش زیباشناختی فیلم ضرورتی ندارد که اتخاذ رویکرد در معنای قبح اخلاقی صورت پذیرد، اما در ادامهی این پژوهش با مسألهای روبرو میشویم که اتخاذ رویکرد را ضروری مینماید. از آنجایی که در فصل سوم، دو فیلم به عنوان موردهای مطالعاتی برای تطبیق مبانی نظری استفاده میشوند، نیاز است که تعریفی از قبح اخلاقی داشته باشیم تا بتوان در تطبیق بر موردهای مطالعاتی به کار برد. از اینرو بدون آنکه وارد بحثهای مربوط به اثبات یا رد دیدگاههای فرااخلاقی شویم، در این بخش رویکردی بیان میشود که به عنوان پیشفرض در این پژوهش بیان میشود و در تعیین معنای یکی از متغیرهای پرسش پژوهش (یعنی قبح اخلاقی فیلم) به کار خواهد رفت.
دیدگاه مختار که به نظر میرسد نسبت به دیدگاههای دیگر فرااخلاقی همخوانی بیشتری با اندیشهی فلسفی اسلام نیز دارد، نوعی از “واقعگرایی اخلاقی”۱۵۵ است که برخی از خصوصیات دیدگاههای واقعگرایانه را دارد و در جایی با “دیدگاههای مابعدالطبیعی” اشتراک مییابد. از منظر جنبهی وجودشناسی، در این دیدگاه واقعیتهای اخلاقی به نحوی از انحا در جهان خارج، ما به ازایی دارند. این مؤلفه در برخی از دیدگاههای “واقعگرایانهی اخلاقی” نیز دیده میشود.۱۵۶ توضیح چگونگی این ما به ازای خارجی در ادامه بیان میشود. از منظر دلالتشناسی، در این دیدگاه مفاهیم اخلاقی قابل تعریف و قابل تمایز با مفاهیم غیراخلاقی است و از منظر شناختشناسی، ما میتوانیم صدق گزارههای اخلاقی را به دست آوریم و شناخت گزارههای اخلاقی ممکن است. از این رو در این دیدگاه، گزارههای اخلاقی صدق و کذبپذیرند، اما این صدق ویژگی ذاتی آنها نیست و تنها برخی از گزارهها واقعاً صادقاند. این دو مؤلفهی اخیر یعنی قابلیت صدق و کذب و صادق بودن برخی از گزارهها نیز در برخی از دیدگاههای “واقعگرایانهی اخلاقی” نیز دیده میشود.۱۵۷ روشن است که بر اساس این مؤلفهها، دیدگاه مختار در زمرهی دیدگاههای “شناختگرایانه” قرار میگیرد و به همین جهت از دیدگاههای “ناشناختگرایانه” جدا میشود و تمایز مییابد. در دیدگاه مختار، گزارهها و واقعیتهای اخلاقی برخلاف “طبیعتگرایی اخلاقی”، قابل تحویل به گزارههای غیراخلاقی نیست و از این رو این دیدگاه در زمرهی “ناتحویلگرایی”۱۵۸ نیز قرار میگیرد.
در این دیدگاه، “خوب” و “بد” نه صرفاً نشانهی عواطف و احساسات گوینده هستند و نه قرارداد و اعتبار محض و در این امر تفاوتی نمیکند که اعتبارکنندهی آنها را عقل فردی یا جمعی بدانیم و یا امر و نهی الهی. در واقع در این دیدگاه، مفاهیم اخلاقی، مفاهیمی حقیقی و خارجیاند، البته نه به صورت مفاهیم ماهوی که دارای ما به ازای عینی و مستقل باشند، بلکه از قبیل مفاهیم فلسفی.۱۵۹
در دیدگاه مختار، مفاهیم و واقعیتهای اخلاقی “مفاهیم فلس
فی” یا “معقولات ثانیهی فلسفی” هستند که “عروض ذهنی” و “اتصاف خارجی” دارند. عروض در ذهن، به ذهنی بودن محمول و خارجی نبودن آن ناظر است و خارجی بودن اتصاف، به “رابط” ناظر است که در قضیه، پس از ذکر موضوع و محمول، با کلمهی “است” بیان میشود. برای نمونه، در قضیهی “انسان ممکن است”، با توجه به اینکه موضوعِ قضیه در خارج است، عروض امکان به این معنا است که وجود محمولیِ محمول در ذهن است و در خارج نیست و اتصاف به این معنا است که وجود رابط بین موضوع و محمول در خارج موجود است.۱۶۰ در واقع در عروض و اتصاف، یک واقعیت بیشتر مطرح نیست. انسان به وجود اسمی در خارج موجود است و امکان نیز به وجود اسمی در ذهن موجود است، در عین حال، بین این دو ربطی حاصل میشود که این ربط در خارج است و نه در ذهن و کلمهی “است” بر این ربط دلالت میکند. این وجود خارجی وجود جوهر یا عرض انضمامی یا وجود ربطی نیست و چنان با موضوعش آمیخته و در محدودهی آن است که بین وجود این معقولات و وجود موضوعشان وجودی رابط در کار نیست۱۶۱ و این وجود، موجود است به وجود موضوع و نه اینکه وجودی مستقل از موضوع باشد و چیزی جز جود موضوع نیست.۱۶۲
انتزاع این گونه مفاهیم